گفتار دوم : حضرت شعیب ع رسول الاهی قوم مدین
1 ) « و الی مدین اخاهم شعیبا ق قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره ص قد جاءتکم بینةٌ من ربکم ص فأوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها ج ذالکم خیرٌ لکم ان کنتم مؤمنین. و لا تقعدوا بکل صراطٍ توعدون و تصدون عن سبیل الله مَن آمن به و تبغونها عوجا ج واذکروا اذ کنتم قلیلا فکثرکم ص وانظروا کیف کان عاقبة المفسدون. و ان کان طائفةٌ منکم آمنوا بالذی ارسلت به و طائفةٌ لم یؤمنوا فاصبروا حتی یحکم الله بیننا ج و هو خیر الحاکمین. قال الملأُ الذین استکبروا مِن قومه لَنخرجنک یا شعیب و الذین آمنوا معک مِن قریتنا أو لتعودن فی ملتنا ج قال أوَلو کنا کارهین. قد افترینا علی الله کذباً إن عدنا فی ملتکم بعد اذ انجانا الله منها ق و ما یکون لنا ان نعود فیها إلا أن یشاءالله ربنا ج وسع ربنا کل شیءٍ علما ج علی الله توکلنا ج ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین. و قال الملأ الذین کفروا من قومه لئن اتبعتم شعیباً إنکم إذاً لخاسرون. فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فی دارهم جاثمین. الذین کذبوا شعیبا کأن لم یغنوا فیها ج الذین کذبوا شعیباً کانوا هم الخاسرین. فتولی عنهم و قال یا قوم لقد ابلغتکم رسالات ربی و نصحت لکم ص فکیف ءاسی علی قوم کافرین. (85-93 اعراف) » .
الف ) آیه ی 85 اعراف همانند موارد مرتبط با رسولان پیشین که شرحشان گذشت به رسالت حضرت شعیب ع اشاره دارد مبنی بر اینکه وی به عنوان برادرشان به سوی قوم خود مدین فرستاده شد تا رسالتش را در رابطه با آنها انجام دهد، حال اینکه رسالت آن حضرت مرتبط با چه گناه بزرگی بوده که قومش دچار آن بوده؛ امری است که بایدبا توجه به آیات خدای یکتا که همه در قرآن کریم است، موضوع را پی گرفت تا انشاءالله به پاسخ رسید.
باری برابر ادامه ی این آیه (85 اعراف) روشن می شود که نخستین رسالت حضرت شعیب ع فراخواندن قومش به یکتا پرستی بوده، یعنی پرستش " الله " یا خدای یگانه که جز او برای کسی خدایی نیست. و رسالت بعدی او با توجه به برهان و بینه ی آورده شده از سوی خداوند این بوده که به آن قوم یعنی مدین بگوید که در ارتباط با کیل و میزان وفا داشته باشند و به مردم کم فروشی نکنند و در واقع پس از اینکه زمین رو به اصلاح گذاشته آنان با این کارشان فساد و تباهی روی زمین ننمایند که این برای مومنین بهتر است.
پس روشن می شود که کم فروشی به مردم نوعی فساد روی زمین و از گناهان کبیره است و "مومنین" باید از آن بپرهیزند که مراعات این امر برایشان بهتر است .
ب ) آیه ی 86 اعراف؛ اما این آیه ی کریمه می رساند که این قوم علاوه بر کم فروشی، به فسادهای دیگری نیز روی زمین دچار و سرگرم بوده اند و آن این بوده که با نشستن بر سر راه مومنان، نه تنها آنان را از راه خدا که به آن ایمان آورده بودند به طرق گوناگون سعی در بازداشتنشان می کرده اند بلکه کوشش می کرده اند تا راه خدا را کج نیز جلوه دهند و این بدان معناست که مفسده های کم فروشی، باز داشتن از راه خدا و کج جلوه دادن آن از این قوم شروع شده و همه از تباهکاری ها روی زمین به شمار می آید تا آن حد که خداوند رسولی را برای پرهیز این قوم از این مفسده ها می فرستد و داستانش را در قرآن بیان می فرماید تا همه و به ویژه مومنین از آن درس بگیرند و بدانند که راه راهنمایی شدن و رستگاری در پرهیز از این امور با تقوی الله میباشد.
بخش دوم این آیه ی کریمه خطاب به مسلمانان است که یادآور شوند که چگونه خدا بر عده ی کم آنها افزود و بخش سوم آیه به آنان گوشزد می نماید که ای مسلمانان و مومنین؛ پس نگاه کنید که اسرانجام مفسدین یعنی قوم مدین که مفسده های فوق را پیشه ی خود کردند چه بود و لذا برای دور ماندن از چنین سرانجامی، از انجام چنین اعمالی که گناه بزرگ است دور بمانید و دوری کنید. والله اعلم.
پ ) آیه ی 87 اعراف گویای این امر است که مومنین باید در امور صبر و شکیبایی پیشه کنند تا خدا میان آنان و غیر مومنین حکم کند و نه آنکه در مقابل هر کنش آنان واکنشی مبتنی بر عجله یا انتقام نشان دهند. همانطور که حضرت شعیب ع به طائفه ی مومنین این امر را گوشزد می نماید که لازم است مرتبط با طایفه ی غیر مومنِ قومش شکیبا باشند تا خداوند یکتا که بهترین حکم کنندگان است میانشان حکم کند و این امر اهمیت صبر در امور را می رساند. صبر؛ مقوله ای که یکی از مواردی است که انسان را برابر سوره ی والعصر از زیانکاری باز می دارد. در واقع باید تنها آیات خدا را شنید و فرمان برد و ترویج داد مرتبط با آنچه که خدای یکتا بدان دستور داده است شکیبایی نمود.
ت ) آیه ی 88 اعراف می رساند که همچون اقوام گذشته[1]، باز این " ملأ " یا علمای دینی قوم گناهکار و مفسدِ مدین از مستکبرین و خودخواهان به لحاظ آن مفسده ها هستند که رو در روی حضرت شعیب ع و رسالت الاهی او می ایستند و نه تنها تهدید به بیرون کردنش از شهر به همراه دیگر مومنین می کنندْ بلکه به نوعی او را وسوسه می کنند که در غیر این صورت باید به کیش ما در بیایی. که پاسخ آن حضرت روشن و ثابت است مبنی بر اینکه ما از آیین شما نفرت و کراهت داریم و از آن بیزاریم. و این بدان معناست که کسی که در راه خدا گام بر می دارد و خدای یکتا دانش کتاب را برای این گام برداشتن به او عظا کرده است؛ نباید از تهدیدات بهراسد و نیز نباید که ماندن و زندگی کردن مشروط در شهر را اگر خواستند او را از آنجا بیرونش کنند به انفعال و حتا بازگشت از راه حق و گرایش به غیر حق تحت هر نامی که می خواهد باشد همچون مصلحت و ... برتری دهد چرا که خداوند تا زمانی که فرد به راه حق و از مومنین است از او دفاع می کند و مراقب اوست تا هنگامی که مرگ او را دریابد.
ث ) آیه ی 89 اعراف می رساند که نه تنها به عنوان یک مومن باید از پیبشنهاد کفار مبنی بر پیوستن به کیش آنها خودداری کرد چرا که این کار یعنی افترا بستن به خداوند که ما مومن به او هستیم و دیگران را هم به ایمان به او دعوت می کنیم اما در عین حال با آن دعوت و پیشنهاد کفار به عقب باز می گردیم، بلکه باید به آن کفار یادآور شد که امکان این بازگشت وجود ندارد چرا که اولن خدا ما را به لطف خود از جهل و فساد بیرون آورده و نجات داده ، و دوم اینکه بازگشتی هم به راه کفر و شرک و فساد وجود ندارد مگر اینکه خدا بخواهد و این بحث یعنی اینکه اگر کسی به " دل " باور به آنچه که بدان به حق ایمان آورده در طول زندگانی همراه با ایمانش نداشته باشد، از آن جهت که دانش خدا همه چیز را فرا گرفته و بر دلها و آنچه در آنها و درون سینه هاست آگاه است؛ پس می شود که رحمتش را قطع کرده به طوری که چنان فردی به عقب که همانا راه کفر و شرک و فساد است برگردد و در واقع گمراه شود. پس نتیجه اینکه باید همیشه در ایمان به خدا و ایمان به آنچه که او دستور داده است ثابت قدم و پاکیزه دل بود و در این راه از خداوند یکتا همیشه توفیق خواست که توفیق همه برای خداست. والله اعلم.
به هر جهت حضرت شعیب ع پس از بیان این موارد به " ملا " قومش بدانان می گوید که او به خدای یکتا توکل و تکیه می کند و سپس هم از خدا می خواهد که به عنوان " خیر الفاتحین " میان آنان و قومش که دارای چنان رفتار و گفتارهایی هستند؛ فتحی را بر مبنای حق ایجاد نماید تا پیروز شده و در کارشان به لطفش گشایشی حاصل شود. و این بدان معناست که مومنین نه تنها باید بدانند که دانش خدا همه چیز را فرا گرفته و چیزی از او پنهان نیست بلکه باید تنها بر او در کارها تکیه کنند و فتح و پیروزی و گشایش در امور را از او ضمن بردباری و شکیبایی بخواهند.
ج ) آیه ی 90 اعراف به این امر اشاره دارد که " ملأ " کافر قوم مدین، وقتی با پاسخ منفی حضرت شعیب ع به لحاظ تهدید به بیرون کردنش از شهر به خاطر منع کردنشان از فسادهای مذکور در روی زمین و نیز پیشنهاد گرویدن به آیین شان روبرو و در واقع نا امید می شوند و ایستادگی او را در رسالتش می بینند؛ لذا به مردم قوم خو یا همان پیروانشان از کفار می گویند که اگر پیروی شعیب را بنمایید از زیانکاران خواهید بود و این یعنی نتیجه ی همان ایستادگی حضرت شعیب ع و مومنین به او در ایمانشان به نحوی که مخالفین رسالت آن حضرت که همان " ملأ " مستکبر و کافر قوم مدین باشند؛ تنها راه بقای فکری بر پیروانشان که جز جمود و پیروی کورکورانه چیزی نبوده و نیز تامین مصالح و منافع خود را در بازداشتن مردم قوم خود از پیروی حضرتش شعیب و رسالت او بدانند. و این یعنی اینکه باید در امور دین بر اساس آیات خدا که همه در قرآن کریم است تفقه و تعقل و ... داشت و از سپاسگزاران حضرتش بود.
چ ) آیات 91-92 اعراف نتیجه ی کار این گروه کافر و مستکبر مدین را می رساند که نه تنها این آنان بودند که زیانکار شدند بلکه مورد عذاب الاهی هم به طریق وقوع زلزله واقع و نابود شدند چرا که رسالت حضرت شعیب ع را تکذیب کردند.
ح ) آیه ی 93 اعراف به روی برگرداندن حضرت شعیب از قوم کافر و مستکبر و مکذبش اشاره دارد و اینکه او ضمن آن گفت که من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم [2]و اندرزتان دادم و حال که کفر را بر ایمان برگزیدید چگونه می شود بر شما تاسف و افسوس خورد. آری این است نتیجه و سرانجام قوم کافر " مدین " که رسالت الاهی حضرت شعیب ع، یعنی برادرشان و رسول الاهی را دروغ شمردند و به فسادهای مذکور ادامه دادند؛ اینکه در واقع آنان دچار زلزله و نابود شدند.
[1] - البته به جز قوم لوط که چون گرفتار و سرگرم و در واقع سر مست فحشای لواط بودند ؛ این نه " ملأ " آن قوم که خود قوم بودند که یا تکذیب آیات خدا و رسول او می کردند و یا اینکه حضرت لوط ع را تهدید می کردند: « ... و ما کان جواب قومه إلا أن قالوا اخرجوهم من قریتکم ص انهم اناس ٌ یتطهرون. ( 82 اعراف) ».
[2] - و این بدان معنی است که فرستادگان خدا به سوی اقوامشان ، اولن دارای رسالت الاهی بوده اند و دوم اینکه موظف به ابلاغ رسالت الاهی به قومشان بوده اند و از جانب خود چیزی نمی گفته اند و نمی توانسته اند که در این راه یعنی ابلاغ رسالت الاهی خودشان کوتاهی داشته باشند. و این دیگر به اختیار افراد آن قوم است که به این رسالت ایمان بیاورند یا نه. به هر جهت انتخاب هر یک از ایمان و یا کفر به این رسالت آثار و تبعات خود را برای مشمولین امر دارد. پس باید از مومنین به رسالت تمام رسولان خدا بدون هیچ فرق گذاشتنی اعم از تشریعی و تبلیغی بود. همانگونه که برابر آیه ی 67 سوره ی مائده که انشاءالله در جای خود بحث خواهد شد به پیامبر مکرم اسلام ص وحی شد اگز آنچه به او وحی و نازل شده را به مردم نرساند رسالت پروردگارش را انجام نداده است. پس پیامبران خدا همه بر اساس آنچه بدانان وحی می شده مکلف به این بوده اند که به قوم خود ابلاغ رسالت الاهی کنند. یعنی همان خواندن آیات خدا برایشان و ... نتیجه اینکه وقتی از این طریق هدایت الاهی می آید ، پس از آن کفر و باقی ماندن بر آن هیچ توجیهی ندارد.